افراط و تفریط در استناد

اعتبار هر اثر علمی به عوامل متعددی بستگی دارد، که یکی از مهمترین آن‌ها میزان و نوع پیوندی است که آن اثر با آثار مرتبط برقرار می‌سازد. این پیوند موضوعی معمولاً با استناد (Citation) به آثار پیشین برقرار می‌شود. استنادهای موجود در کتابها، مقاله‌ها و گزارش‌های علمی همچون حلقه‌های زنجیر اندیشه‌های نویسندگان را به هم پیوند می‌دهند، و تصویری از سیر تکامل و بالندگی مباحث علمی را ترسیم می‌کنند. از این رو، معمولاً نویسندگان آثار علمی می‌کوشند با استناد به منابع معتبر از سویی بر اعتبار نوشته‌های خود بیافزایند و از سوی دیگر امکان دسترسی خوانندگان را به منابع دیگر فراهم سازند. این استنادها شکلهای مختلف دارد و میزان بهره‌گیری افراد از منابع قبلی نیز متفاوت است. اما گاهی استناد‌‌های موجود در منابع علمی به تحقق هیچ یک از این اهداف کمک چندانی نمی کند. به سخنی دیگر، استنادهای غیرموجه، بی‌فایده، یا ناشیانه نه تنها بر اعتبار آثار علمی نمی افزاید، بلکه گاه از اعتبارشان نیز می‌کاهد. از سویی دیگر استنادهای نابجا و غیرضروری در دسترسی خوانندگان به منابع مفید نقش موثری نخواهد داشت. چرا که ارتباط موضوعی روشنی بین اثر استناد کننده و منابع استناد شده وجود ندارد.

در این یادداشت کوتاه، بر اساس میزان اهمیتی که نویسندگان آثار علمی برای استناد قائلند، و چگونگی بهره‌مندی آنان از آثار دیگران، مشکلات استناد‌دهی در دو گروه "افراط در استناد" و "تفریط در استناد" مطرح می شود. افراط در استناد هم به معنای زیاده‌روی در ارجاع به آثار قبلی است – که معمولاً بخش از آنها بی‌ارتباط به موضوع آن اثر هستند - یا زیاده‌خواهی در وامگیری از این آثار است. در مقابل تفریط در استناد به معنای بی‌اعتنایی و نادیده‌گرفتن آثار مرتبط است، که معمولاً یا ناشی از بی‌اطلاعی نویسنده نسبت به وجود آثار مرتبط است، یا در نتیجه حس بی‌نیازی از این آثار پدید می‌آید.

افراط در استناد

گاه در یک اثر علمی تعداد و تنوع استنادها به منابع قبلی بسیار بیشتر از حد معمول است. به نحوی که نویسنده یا برای بیان هر امر بدیهی تعدادی سند و مدرک ارائه می‌کند، یا پس از اشاره به هر موضوعی تقریباً به هر منبع مرتبط یا حتی غیر‌مرتبطی که یافته است استناد کند. در نهایت این آثار از یک سو جز تکرار گفته‌های دیگران عملاً هیچ سخن تازه‌ای مطرح نمی‌سازند؛ و از سویی دیگر خواننده را با فهرست مفصلی از انواع منابع و ماخذ مواجه می‌سازند. فهرستی که معمولاً به دلیل پراکندگی موضوعی نیز چندان مورد استفاده خواننده قرار نخواهد گرفت.

گاهی در آن‌ سوی استنادهای فراوان – و البته غیرضروری – انگیزه‌ای پنهانی برای موجه جلوه دادن ادعایی است که در آن اثر مطرح می شود. به این ترتیب نویسنده می‌خواهد خواننده را با ارائه فهرست بلند و بالایی از منابع بزرگ و کوچک به نوعی مرعوب کند و پیشاپیش توان انتقاد را از او برباید.

استناد به آثاری که هرگز مورد استفاده واقع نشده یکی دیگر از روشهای فضل‌فروشی به خوانندگان است، تا آنان با دیدن فهرستی طولانی از آثار مرتبط، و گاه بی ارتباط با موضوع، به احاطه نویسنده در موضوعی که مطرح می کند اذعان کنند. اما گاهی سهم نویسنده از آثاری که به آنها استناد شده، فقط در حد گردآوری عناوین این آثار است و عملاً بهره‌ای از محتوای آنها نبرده است.

گاهی داوران مجله‌های علمی و تخصصی با تاکید بیش از حد بر مستند بودن آثار دریافتی عملاً هیچ حقی برای نویسندگان قائل نیستند، و توقع دارند که هر یک جمله‌ای که در مقاله‌ای جدید آمده است، حتماً با ذکر منبعی مشخص مستند شود. گویی که اصلاً قرار نیست آثار جدید گامی فراتر از مرزهای فعلی دانش بشری بردارند و فقط سخنی پذیرفتنی است که قبلاً منتشر شده باشد.

دلیل دیگر افراط در استناد می‌تواند ناشی از عدم اعتماد به نفس نویسنده در بیان ایده‌ها و عقایدش باشد و برای هر جمله‌ای که مطرح می کند در جستجوی شاهد و مصداقی بگردد تا درستی آن را نه بر اساس استدلال خود، بلکه با تکیه بر آثار قبلی نشان دهد.

گروهی دیگر از پدیدآورندگان نیز بر این باورند که فقط ذکر اطلاعات کتابشناختی فهرستی از منابع، جوازی برای استفاده بی‌قید و شرط از محتوای آنها خواهد بود؛ و آنان مجازند هر توشه‌ای که مایلند و به هر اندازه که می‌خواهند از این خرمن خوشه‌چینی کنند. مثلاً، گاهی مشاهده می‌شود، به منبعی استناد شده و ظاهراً تمام اصول استناد و نقل‌قول نیز رعایت شده است. اما بجای یک، دو یا حداکثر چند جمله، عملاً یک، دو یا چند صفحه از اثر مورد استناد دقیقاً رونویسی شده است. بدیهی است، صرف استناد به یک اثر موجزی برای استفاده بیش از اندازه از این منابع نیست. هرچند استاندارد مشخصی برای تعداد کلمات یا جملات مجاز برای نقل قولهای مستقیم تدوین نشده است، اما قراردادی نانوشته بین محققین وجود دارد که میزان استفاده از منابع دیگر باید در حدی باشد که فقط برای درک بهتر موضوع به خواننده کمک کند و وی را به منبع اصلی نیز ارجاع دهد، تا در صورت تمایل بعداً به مطالعه آن بپردازد. نه اینکه بخش عمده‌ای از آن رونویسی شود. در واقع، نقل‌قول از آثار قبلی حد و حدود مشخصی دارد؛ و نمی‌توان بخشهای عمده‌ای از آثار دیگران را عیناً در اثر خود بازنویسی کرد.

زیاده‌روی در استناد به آثار خارجی نیز یکی دیگر از مشکلات استنادی در مقالات است. گویی که منابع خارجی برای برخی از نویسندگان از چنان اولویتی برخوردارند که بررسی آنها فرصتی برای توجه به منابع داخلی باقی نمی‌گذارد. البته بدیهی است که گاهی به دلیل عدم وجود منابع فارسی در برخی از موارد این وضعیتی اجتناب‌ناپذیر است. اما هرگاه در کنار منابع خارجی، آثار فارسی نیز موجود باشد، نباید آنها را نادیده گرفت.

خود‌استنادی مکرر یکی دیگر از کاستیهایی است که در برخی از آثار مشاهده می‌شود. البته هر نویسنده‌ای مجاز است برای آگاهی خوانندگان از سابقه فعالیتهای مرتبطی که با اثر خود انجام داده، به آثار قبلی خویش استناد کند. اما بدیهی است که نباید در این کار زیاده‌روی کرد.

سوگیری نسبت به اثر یا آثار مشخصی تکرار استناد به یک یا چند اثر مشخص را به دنبال خواهد داشت. این سوگیری ممکن است دلایل متعددی داشته باشد. مثلاً، نویسنده‌ای که می‌خواهد ادعای مشخصی را اثبات کند، احتمالاً توجه بیشتری به منابع موافق با این ادعا نشان خواهد داد و آثار مخالف را نادیده خواهد گرفت. چنین رویکردی منجر به پیش‌داوریهای جانبدارنه می‌شود، که به هیچ وجه زیبنده یک اثر علمی نیست.

تاکید بیش از اندازه به یک نوع مشخص از آثار علمی نوع دیگری از عدم تعادل در فرایند استناد است. مثلاً، ممکن است نویسنده‌ای فقط به مقالات مجلات علمی‌-‌‌ پژوهشی استناد کند و منابع ارزشمند دیگری که در ارتباط با آن موضوع در کتابها یا مجلات ترویجی نوشته شده‌اند نادیده بگیرد. در نتیجه توازن چنین اثری از حیث توجه منطقی به منابع مختلف به هم خواهد خورد.

شیفتگی به فناوریهای نوین دیجیتالی نیز می‌تواند بر عادتهای مطالعه برخی از نویسندگان تاثیر گذارد، که به زودی در نوع منابعی که به آنها استناد می‌کنند منعکس خواهد شد. این نویسندگان جست‌وجوهای خود را به منابع الکترونیکی و اینترنتی محدود می‌کنند و در نهایت از حجم عظیمی از منابع مفید چاپی بی‌بهره خواهند ماند.

تفریط در استناد

در مقابل زیاده‌رویهای که در تعداد استنادها و میزان بهره‌گیری از منابع مورد استناد ذکر شد، می‌توان نمونه‌هایی از تفریط در استناد نیز مشاهده کرد. از آن جمله چند نوع زیر است:

شاید نخستین دلیل تفریط در استناد عدم مطالعه نویسنده و بی‌اطلاعی وی از وجود آثار مرتبط با موضوع کارش باشد. ناآشنایی با ابزارهای جستجو و عدم برخورداری از مهارتهای لازم برای کاوش در آثار مرجع و پایگاههای اطلاعاتی مانع بهره‌مندی نویسنده از آثار موجود می‌شود و او نمی‌تواند پیوند مشخصی بین نوشته خود با منابع قبلی برقرار سازد.

دومین دلیل بی‌اطلاعی از اهمیت مرور آثار قبلی در اعتبار بخشیدن به آثار جدید است. در واقع نویسنده نمی‌داند نوشته‌ای که با آثار مرتبط در پیوند نباشد، از جایگاه لازم برخوردار نخواهد بود.

گروهی از مولفین آثار علمی عمداً یا سهواً از استناد به آثار دیگران پرهیز می‌کنند، در حالی که عملاً از منابع مختلفی استفاده کرده‌اند و تاثیر این استفاده به خوبی در اثری که ارائه می‌کنند مشهود است.

همچنین، گروهی خود را از آثار و اندیشه‌های دیگران بی‌نیاز می‌دانند. به عبارتی آنان خود را در حوزه موضوعی خویش صاحب رای و نظر مستقل می‌دانند، و برای آثار موجود در آن زمینه مقام و منزلتی در‌خور استناد قائل نیستند. در‌حالی که ارزش نظر هر صاحب‌نظر- با هر درجه از مهارت و دانش- ‌در پیوند و مقایسه به آراء دیگران سنجیده می‌شود. کسانی که استناد به آثار دیگران را عبث و غیر‌ضروری می‌دانند، عملاً بیرون از دایره گفتمان علمی آن حوزه قرار دارند، در حالی‌که خود را در مرکز آن تصور می‌کنند!

گاه عدم استناد به آثار معتبر قبلی ناشی از بدیهی پنداری نویسندگان درباره مطالبی است که مطرح می سازند. به سخنی دیگر، در چنین شرایطی نویسنده تصور می کند، آنچه بیان نموده و برایش به هر دلیل معلوم و مسلم است، برای خوانندگان نیز واضح و مبرهن خواهد بود. این مشکل وقتی بیشتر خواهد بود که این آراء و اندیشه‌‌ها با تعمیم بخشی همراه شود.

عدم استناد به آثار مورد استفاده ممکن است نتیجه نگرانی پدیدآور از ناچیزی سهمی است که در تولید اثر خویش ایفا می‌کند. یعنی نگرانی از اینکه نکند خوانندگان وی را به بی اطلاعی از موضوع متهم کنند و جایگاه او را در تولید آن اثر ناچیز بشمارند. گویی که وی نقش خود را در سایه آثار دیگران کمرنگ و کم‌جلوه می‌بیند؛ و با عدم استناد به آنها - و در واقع عدم اعتراف به وجود آنها -خود را در جایگاه مطمئن‌تری قرار می‌دهد.

شاید یکی دیگر از دلایل بی توجهی به استناد ناشی از بی‌اطلاعی نویسندگان از اهمیت این موضوع باشد. بی اطلاعی از اینکه استفاده از آرا و اندیشه‌های دیگران، بدون استناد به آنها خود نوعی سرقت علمی محسوب می‌شود.

سخن پایانی

استناد به منابع مرتبط از ویژگیهای ضروری هر اثر علمی است و هیچ محقق و پژوهشگری از مطالعه و بررسی آثار مرتبط به موضوع تحقیق خود بی‌نیاز نیست. اما چگونگی استناد و بهرمندی از این آثار تابع اصول و ضوابطی است که بخش از آنها در منابع مربوط به نگارش علمی آمده است و برخی دیگر همچون قرارداد نانوشته‌ای میان محققان رشته‌های مختلف رعایت می شود. نوشته حاضر تلاشی بود برای توجه به مسائل و مشکلاتی که گاه در فرایند استناد به منابع علمی دیده می‌شود و ممکن است به دلیل بی‌توجهی برخی از نویسندگان، اعتبار آثارشان را خدشه‌دار سازد. خوشبختانه رعایت هر یک از نکات گفته شده کار دشواری نیست و می‌تواند به راحتی در فرایند نگارش منابع علمی رعایت شود.

 

منصوریان، یزدان. « افراط و تفریط در استناد». پایگاه خبری کتابداری و اطلاع رسانی ایران (لیزنا). سخن هفته شماره 11. 27 دی 1389.

تمامی حقوق مطالب محفوظ است