سایه تردید در سراسر تحقیق

تحقیق و تردید همزاد و همراه یکدیگرند. البته تردیدی که به معنای «عدم قطعیت»  -  Uncertainty - است و در مقابل «قطعیت» و «بدیهی‌پنداری» قرار می‌گیرد، نه تردیدی که به معنای «دودلی» است و در برابر تصمیم می‌ایستد. به سخنی دیگر، تردیدی که ما را به بازبینی و بازنگری دعوت کند، نه تردیدی که ما را از رفتن بازدارد. بر این اساس، تحقیق معمولاً با تردید آغاز می‌شود و اغلب با تردیدی دیگر پایان می یابد. اساساً بدون وجود تردید درباره چیستی و چگونگی پدیده‌های اطرافمان هیچ تحقیقی ممکن نیست. از این رو، تردید نه تنها آغازگر تحقیق است، بلکه سایه‌ای از آن در سراسر مسیر همراه محقق باقی می‌ماند. اما این سایه بیش از آنکه مانع دید محقق شود، مسیر را برایش روشنتر خواهد ساخت. زیرا او تلاش می‌کند با گردآوردن اطلاعات بیشتر از این سایه بگریزد و خود را به روشنایی بیشتر نزدیک کند. در نتیجه بسته به میزان توفیق محقق در شناخت پدیده مورد بررسی میزان این تردید به تدریج کاهش خواهد یافت، اما به صفر نمی‌رسد. زیرا شناخت ما از پدیده مورد مطالعه همواره در محدوده‌ای از محدودیت‌ها گرفتار است و محقق فقط به بخشی از واقعیت مربوط به پدیده مورد مطالعه دست می‌یابد. بنابراین، تحقیق با بیشترین میزان تردید آغاز می‌شود و اگر به خوبی انجام شود با کمترین میزان آن به پایان می‌رسد. به این ترتیب تردید برای محقق نقشی مولد و زاینده دارد، زیرا سرچشمه  طرح پرسش است. پرسشی که محصول چنین تردیدی است شالوده تحقیق را می‌سازد و ذهن محقق را برای حرکت در مسیر آموختن آماده می کند. اگر همه پدیده‌های اطراف محقق برایش بدیهی و مسلم باشد، آنگاه پرسشی نخواهد داشت که در پی پاسخ آن برآید و قدم در راه پژوهش بگذارد. یادداشت حاضر مروری است بر انواع تردیدهایی که محققان در گامهای اصلی تحقیق با آن مواجه‌اند و روش‌هایی که از میزان آن می‌کاهد. این گام‌ها در یک دسته‌بندی کلی به هفت بخش قابل تقسیم است: شناسایی مسئله پژوهش، تدوین پرسش‌ها یا فرضیه‌ها، مرور پیشینه، نمونه‌گیری و گردآوری داده‌ها، ارائه و توصیف یافته‌ها، تحلیل یافته‌ها و سرانجام تفسیر و نتیجه‌گیری نهایی.

-          تردید در شناخت مسئله تحقیق: همانطور که در مقدمه گفته شد، تردید منشاء شناخت مسئله است و از این جهت موتور محرک تحقیق به شمار می‌آید. تردید در این مرحله سازنده است زیرا محقق را از پیش‌داوری دور می‌کند. محققی که تصمیم خود را از قبل گرفته و فقط در جستجوی شواهد و مدارکی است که درستی فرض اولیه خود را ثابت کند راه اصلی شناخت را به روی خود بسته است. زیرا او فقط در مسیری که در ذهن ساخته حرکت می‌کند و تمام عوامل تحقیق را برای تحقق آن به خدمت خواهد گرفت. اما چه بسا آنچه او در ذهن دارد با واقعیت همخوانی نداشته باشد.

-          تردید در تدوین پرسشها و فرضیه‌ها: تردید سرچشمه پرسش است. اگر محقق تصور کند پدیده مورد مطالعه را کاملاً می‌شناسد، آنگاه پرسشی در ذهن نخواهد داشت. از سویی دیگر، چگونگی تدوین پرسشها نقش مهمی در جریان پژوهش دارد. اما اینکه چه پرسشی و چگونه مطرح شود از جمله تردیدهای پژوهشگر است که باید با آن مواجه شود. زیرا پژوهشگر ناگزیر است پرسشی در پژوهش خود مطرح کند که امکان و توان پاسخ به آن را داشته باشد. بنابراین تدوین پرسش خود مهارتی است که پژوهشگر باید بیاموزد. پرسشی در پژوهش ارزشمند است که حداقل سه ویژگی داشته باشد. نخست آنکه به حل مسئله پژوهش کمک کند. دوم آنکه در محدوده زمان و انرژی محقق به پاسخی مشخص برسد و سرانجام اینکه ارزش پژوهشی داشته باشد. منظور از ارزش پژوهشی این است که در ازاء وقت و انرژی صرف شده برای آن امید دستاوردی ارزشمند وجود داشته باشد. این دستاورد می‌تواند کاربردی یا بنیادی باشد. به این ترتیب یا گره‌ای از گره‌های موجود خواهد گشود یا بر دانش موجود خواهد افزود. در نتیجه محقق برای عبور از تردید در این مرحله باید پرسشهایی تدوین کند که این سه شرط را داشته باشند. اگر تحقیق مورد نظر استقرایی است محقق پرسشهایی طرح می‌کند که با گردآوری داده‌های لازم در جستجوی یافتن پاسخ آنهاست. اگر تحقیق قیاسی است پرسشها به فرضیه تبدیل می‌شوند. فرضیه‌هایی که ریشه در نظریه‌ها دارند و در مرحله بعد با گردآوری داده‌ها مورد آزمون قرار می‌گیرند. فرضیه باید همواره مبتنی و بر اساس نظریه تدوین شود و امکان آزمون آن وجود داشته باشد.

-          تردید در مرور پیشینه: جنس تردیدی که در این مرحله وجود دارد با آنچه تا این مرحله مطرح شد کمی متفاوت است. در این مرحله محقق حداقل با سه تردید مواجه است. نخست آنکه او با اطمینان نمی‌داند مناسبترین و مرتبط‌ترین منابع برای بررسی کدامند. البته برخورداری از مهارتهای سواد اطلاعاتی در این مرحله بسیار راهگشا و مفید خواهد بود. تردید دوم - که گذر از آن کمی دشوارتر است – مربوط به زمان توقف جستجوست. به این معنا که محقق در چه زمان می‌تواند مطمئن – یا حداقل نسبتاً مطمئن – باشد که پیشینه پژوهش را به درستی و به اندازه کافی کاویده و آنچه به دست آورده مجموعه قابل اتکایی برای تحقیق اوست. بر این اساس تردید در این مرحله بسیار جدی است و برای محقق دشوار است که از مرور تمام – یا حداقل بخش عمده‌ای – از منابع مرتبط اطمینان حاصل کند. سرانجام تردید سوم در این مرحله عدم قطعیت در درستی نتیجه حاصل از مرور پیشینه است. زیرا به دلیل حجم روزافزون منابع محقق باید احاطه کافی درباره حوزه مطالعاتی خود داشته باشد که بتواند با اطمینان از روندها و رویه‌های موجود صحبت کند.

-          تردید در مرحله گردآوری داده‌ها: ابزار و منابعی که برای گردآوری داده‌ها استفاده می‌شوند نیز می‌توانند منشاء تردیدهایی برای محقق باشند. مثلاً تردید در تناسب ابزار گردآوری داده‌ها با ماهیت مسئله مورد بررسی یکی از آنهاست. پاسخ به این پرسش که بهترین ابزار گردآوری داده‌ها چیست و چه میزان داده برای پاسخ به پرسشهای تحقیق مورد نیاز است، همواره ساده و روشن نیست. مثلا در مطالعات کیفی محقق باید گردآوری داده‌ها را تا رسیدن به مرز اشباع نظری – Saturation Point – ادامه دهد. مرحله‌ای که در آن هیچ داده جدیدی به دست نیاید و آنچه موجود است در واقع تکرار داده‌های قدیمی است. اما همواره این نگرانی وجود دارد که اگر کمی بیشتر به گردآوری ادامه دهیم ممکن است به یافته‌ای تازه دست یابیم. اما در عمل هزینه سودمندی تحقیق ما از ادامه آن باز می‌دارد. زیرا در مرحله اشباع نظری آنچه به دست آمده به اندازه کافی خوب است و ادامه گردآوری داده‌ها در مقایسه با زمان و انرژی مورد نیاز برای آن توجیه منطقی ندارد. با این حال این نگرانی به طور کامل رفع نخواهد شد.

-          تردید در توصیف و ارائه یافته‌ها: تردیدهای محقق در مراحل بعدی تحقیق نیز ادامه دارد. مثلاً اینکه چه بخشی از یافته‌ها اهمیت بیشتری دارند و چه روشی برای ارائه آنها مناسبتر خواهد بود. معمولا در میان یافته‌های هر تحقیق بخشی که بیشترین ارتباط را با پرسش‌های اولیه محقق دارد، از ارزش بیشتری برخوردار خواهد بود. اما گاهی در خلال تحقیق یافته‌های غیرمنتظره ولی جالبی به دست می‌آید که هرچند تناسب کافی با پرسشهای نخستین ندارند، اما خود به تنهایی می‌توانند ارزشمند باشند. در چنین شرایطی محقق در رتبه‌بندی این دو دسته از یافته‌ها ممکن است دچار تردید شود.

-          تردید در تحلیل داده‌ها: مجموعه یافته‌های هر تحقیق می‌تواند به شکلهای مختلفی تحلیل شوند. تصمیم در این زمینه خود تابع عوامل و عناصری است که در هر تحقیق به نتیجه‌ای متفاوت منجر خواهد شد. چگونگی تحلیل داده‌ها نیز مهارتی است که خود محصول مهارتهای پایه‌ای نظیر مهارت در مقایسه و تفکر انتقادی است و سهم محقق و توانایی او در این مرحله از پژوهش بسیار کلیدی است. اما محقق به سادگی نمی‌تواند مناسبترین روش تحلیل را انتخاب کند و در این زمینه نیازمند کمی درنگ و تامل است. مرور روشهای معتبر و معمول تحلیلی در حوزه پژوهشی محقق می‌تواند در این زمینه بسیار مفید و الهام‌بخش باشد. مثلا آزمونهای آماری مورد استفاده در آمار استنباطی نمونه‌ای از ابزارهای تحلیلی در مطالعات کمی است که استفاده از هر یک تابع تمهیدات و ملاحظات خاصی است که محقق باید به آنها توجه کند.

-          تردید در تفسیر یافته‌ها و نتیجه‌گیری نهایی: در آخرین مرحله هر تحقیق پژوهشگر باید تفسیر نهایی خود را از آنچه به دست آورده بیان کند. اما همچنان سایه تردید در این مرحله استمرار دارد. محقق در این مرحله نیز نمی‌تواند با قطعیت کامل درباره تفاسیر نهایی صحبت کند. آنچه او در این مرحله قادر به انجام آن است، ارائه تفسیری مبتنی بر داده‌های گردآمده و یافته‌های ارائه شده است که هر دو در دامنه محدودیهای مشخصی به دست آمده‌اند. بنابراین، باید به خاطر داشته باشد که این محدودیتها ممکن است مانع دیدن بخش مهمی از واقعیت مربوط به پدیده مورد مطالعه شده باشد و تفسیر او بهتر است با درجه‌ای از عدم قطعیت همراه باشد و راه را برای پژوهشهای تکمیلی در آینده باز بگذارد.

سخن پایانی

تردید در فرایند تحقیق دو وجه مثبت و منفی دارد، که یکی سازنده و سودمند و دیگری مخرب و مضر است. اگر تردید ابزاری برای رهایی از پیش‌داوری باشد و گزینه‌های تازه را به محقق نشان دهد سازنده خواهد بود و اگر او را از رفتن باز دارد نقشی مخرب خواهد داشت. در نتیجه اگر به وجه مثبت تردید بنگریم می‌توان آن را منشاء اثرات سودمندی در تحقیق دانست. البته به شرط آنکه محقق مبنای این تردیدها را به خوبی بشناسد و بداند چگونه با آن مواجه شود. مثلا اگر تردید ناشی از کمی و کاستی در داده‌های گردآمده است، او برای گذر از آن می‌تواند داده‌های بیشتری گردآوری کند. اگر منشاء تردید در نبود شناخت کافی از منابع است، محقق می‌تواند به جستجوی منابع بیشتر و جدیدتر بپردازد. اما از نظر روحیه پژوهشی وجود چنین تردیدهایی در تحقیق مفید است. زیرا پژوهشگر را از یکسونگری و قطعیت کاذب دور می‌سازد. به سخنی دیگر، باور به این تردیدها باعث می‌شود که محقق ذهنی منعطف و انتقادپذیر داشته باشد. محققانی که از این ویژگی برخوردارند در گزارشهای خود بیش از آنکه از قید‌هایی نظیر «قطعاً» و «مسلماً» استفاده کنند واژگانی نظیر «معمولاً» و «اغلب» را ترجیح می‌دهند. در پایان نظر شما درباره این تردیدها در تحقیق چیست؟ آیا این تردیدها می‌توانند منشاء تفکر انتقادی و مهارت در بازنگری و بازبینی باشند یا برعکس محققی که گرفتار تردید است از حرکت باز خواهد ماند؟ آیا شما هم در مطالعات خود با تردیدهایی نظیر آنچه در این یادداشت مطرح شد مواجه شده‌اید؟ اگر پاسخ شما مثبت است، راهکارتان برای عبور از آن چه بوده است؟ لطفا با درج نظرات ارزشمند خود در بخش نظرخواهی سایت به تکمیل این یادداشت کمک کنید.

منصوریان، یزدان. «سایه تردید در سراسر تحقیق».پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 90.  16 مرداد 1391. 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است