تاوان تحقیر ترجمه

شاید شما هم این تجربه را داشته باشید که مدت‌ها مسئله یا مفهومی در گوشه‌ای از ذهنتان نشسته باشد، اما عنوان دقیق و مناسبی برای بیان آن نمی‌یابید. عنوان گویایی که بیانگر معنا و ویژگی خاص آن مفهوم باشد. بعد روزی که تقریباً آن را فراموش کرده‌اید، در خلال مطالعهء کتابی یا خواندن خبری در روزنامه‌ای یا در جریان گفتگویی که اساساً دربارهء موضوع دیگری است، ناگهان با عنوانی مواجه می‌شوید که دقیقاً بیانگر همان مفهوم است. عنوان روشنی که در عین ایجاز و اختصار تبیین دقیقی از مفهوم مورد نظر شماست.

 

اخیراً تجربه مشابهی در این زمینه داشتم که انگیزه نوشتن این یادداشت شد. داستان از این قرار بود که اردیبهشت امسال در یکی از نشست‌های تخصصی کارنامه نشر در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران شرکت کردم. محور بحث آن جلسه معضل کتاب‌سازی در علم اطلاعات و دانش‌شناسی بود؛ و هر یک از حاضران به وجهی از این موضوع پرداخت. در خلال گفتگو در این زمینه، آقای محمد خندان - رییس اداره پژوهش و نوآوری نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور –  در بحث خود به ترکیبی با عنوان «تحقیر ترجمه» اشاره نمود که هرچند برایم تازگی داشت، اما به روشنی بیانگر همان مشکلی بود که مدتهاست در عرصه ترجمه با آن مواجه هستیم. من هم که اخیراً توجهم به ترجمه‌های نارسا در بازار نشر بیش از گذشته جلب شده بود؛ و با دیدن نمونه‌های دیگری از آن‌ها در نمایشگاه امسال اندوهی مضاعف داشتم، از شنیدن آن استقبال کردم. به نظرم «تحقیر ترجمه» یکی از گویاترین مفاهیم برای بیان اوضاع نه چندان بسامان ترجمه در روزگار ماست.

 

آن جلسه در کارنامه نشر به پایان رسید، اما شنیدن عنوان «تحقیر ترجمه» دستاوردی بود که برایم از آن گفتگو به یادگار ماند تا امروز که دربارهء آن می‌نویسم. در این نوشته بیشتر بر سه نکته تاکید دارم. نخست آنکه باید دید چه مولفه‌ها و عناصری زمینه‌ساز تحقیر ترجمه شده‌اند. دوم آنکه اساساً این تحقیر چه وجوه و مصادیقی در بازار نشر و جامعه علمی ما دارد. سوم آنکه مهمترین پیامدها و تاوان این تحقیر چه خواهد بود.

 

در پاسخ به پرسش نخست کافی است ترجمه‌های غیرحرفه‌ای را با آثار مترجمان کوشا و توانمند قدیمی مقایسه کنیم تا تفاوت‌های آشکار بین این دو دسته را ببینیم. همه می‌دانیم که در روزگار ما مشکلات متعدد ترجمه – بویژه ترجمهء آثار علمی و دانشگاهی – یکی از مسائلی است که در عرصهء نشر کشور خودنمایی می‌کند. البته خوشبختانه ترجمه‌های ادبی همچنان اوضاع بهتری نسبت به ترجمه‌‌های متون تخصصی و دانشگاهی دارند. به راستی وجود ارزشمند مترجمان حرفه‌ای در عرصهء ادبیات و داستان نعمت بزرگی برای عرصه فرهنگی ماست. بحث این یادداشت بیشتر حول محور منابع علمی و دانشگاهی است. به نحوی که ترجمه‌های نارسا با غلط‌های آشکار آفت جانکاهی برای فراورده‌های علمی ماست، که دربارهء آن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و امروز قصد تکرار این مطالب را ندارم. پیش از این نیز دربارهء دشواری‌های ترجمه در نشر علمی یادداشتی نوشته بودم که در آذر 1390 با عنوان «بازار نشر علمی زیر آوار شبه‌ترجمه‌ها» در نشریه الکترونیکی عطف منتشر شد.

 

در واقع، آن روز بیشتر به نتیجهء کم‌توجهی ما به مسئلهء ترجمه پرداختم و انبوهی از ترجمه‌های ضعیف و نارسا را همچون آواری تجسم کردم که بر سرمان خراب شده است. اما این آوار محصول اتفاق دیگری است که نمی‌دانستم چه نامی باید بر آن نهاد که گویای وضعیت موجود باشد، تا اینکه «تحقیر ترجمه» را شنیدم. واقعاً همینطور است ما - خواسته یا ناخواسته - ترجمه را تحقیر کردیم و اکنون باید تاوان این تحقیر را بپردازیم. وقتی مجله‌های علمی– پژوهشی دیگر ارزشی برای آثار ترجمه‌ای قائل نیستند و از پذیرش آنها معذورند؛ و در شرایطی که در نظام ارتقاء اعضاء هیئت علمی کمترین امتیاز ممکن به آثار ترجمه‌ای داده می‌شود، طبیعی است که به تدریج از رونق بازار ترجمه کاسته می‌شود و زمینهء تحقیر آن فراهم می‌شود.

 

البته فراموش نکنیم که این تحقیر دو سویه رخ داده است. به این معنا که ما از یک سو فراورده‌های علمی ترجمه‌ای را ناچیز می‌دانیم و از سوی دیگر  فرایند ترجمه را بسیار سهل و آسان تلقی می‌کنیم. به این ترتیب هم از اعتبار محصول کار ترجمه کاسته شده است و هم منزلت و جایگاه کار ترجمه را فراموش کرده‌ایم. به سخنی دیگر هم آثار ترجمه‌ای به نظرمان ارزش چندانی ندارند و هم جایگاه ترجمه را به عنوان تخصصی ارزشمند از یاد برده‌ایم.

 

به گمان بسیاری ترجمه کاریست خرد که ابزار مورد نیاز آن فقط یک واژه‌نامه دوزبانه و کمی اوقات فراغت است. در نتیجه هر فردی که آن را در اختیار داشته باشد، کافی است کلمه‌های متن اصلی را با مترادف فارسی آن جایگزین کند و به همان ترتیب بنویسد تا ترجمه پدید آید. غافل از اینکه جایگاه ترجمه بسی فراتر از این تلقی ساده‌انگارانه است. شاید به همین دلیل است که بسیاری از ما به ترجمهء ماشینی بسیار خوش‌بین و امیدوار هستیم و گمان می‌کنیم رایانه‌های هوشمند به زودی همه چیز را برایمان ترجمه خواهند کرد. البته پیشرفت‌هایی در زمینهء ترجمه ماشینی رخ داده و امیدهایی در این زمینه پدید آمده است، اما تا رسیدن به وضع مطلوب هنوز راهی دشوار پیش روی ماست.

 

زیرا ترجمه عملیاتی محاسباتی یا مکانیکی نیست، بلکه فرایندی از جنس اندیشه و تفکر است. زبان در ترجمه ابزار اندیشه است، نه جایگزین آن. اندیشه‌ای که در ظرف زبان رخ می‌دهد و به آن معنا می‌بخشد. زبان بدون اندیشه فاقد معناست و این مترجم است که در پیوند میان زبان‌ها معنا را خلق می‌کند. مترجمی که پلی میان ذهن نویسنده در زبان مبداء با ذهن خواننده در زبان مقصد برقرار می‌سازد. ترجمه از جنس بازنویسی نیست، بلکه بازآفرینی است. مترجم متنی در عمل تازه خلق می‌کند؛ که اگر نگوییم در برخی موارد ارزش کارش از تالیف بیشتر است قطعاً کمتر از آن نیست. اساساً ترجمه هنری تخصصی و فنی شریف است. اصول و قواعد خود را دارد و بسی فراتر از جایگزینی کلمات دو زبان است.

 

حال باید دید که تاوان این تحقیر چیست؟ به نظرم نخستین تاوان محرومیت از دانش سودمندی است که می‌تواند از مسیر ترجمهء درست و روان در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد. زیرا همانطور که گفته شد کار مترجم برقراری پلی معنایی میان اندیشهء نویسنده در زبان مبداء و ذهن خواننده در زبان مقصد است. اگر این پل بدرستی بتواند چنین ارتباطی را برقرار سازد، مترجم در کار خود موفق بوده است؛ و اگر هر خللی در این فرایند رخ دهد کار ترجمه ناکام و نافرجام خواهد ماند. در طول اعصار و قرون گذشته همواره ترجمه حلقه ارتباطی استواری در تبادل فرهنگی و علمی میان ملل مختلف بوده است، و کارکرد ارتباطی این حلقه همچنان پابرجاست. اما در چند دههء اخیر در کنار همهء ترجمه‌های موفق – که بیشتر در حوزه ادبیات بوده‌اند – انتشار ترجمه‌های ناشیانهء کتاب‌ها و مقاله‌های علمی به این عرصه زیان رسانده و از اطمینان خوانندگان از درستی بسیاری از ترجمه‌ها کاسته است. نمونه‌های این قبیل ترجمه‌ها نیز کم نیست. کافی است گزیده‌ای از کتاب‌های دانشگاهی ترجمه شده را مرور کنید تا نمونه‌های متعدد آن را ببینید.

 

اما پیامدهای ترجمه‌های نارسا فقط به بروز خلل در فرایند انتقال پیام محدود نمی شود. پیامد جدی‌تر آن ناشی از آسیبی است که ابتدا به زبان وارد می‌شود و سپس تاثیر خود را بر فرهنگ مطالعه نیز نشان خواهد داد. به این معنا که ترجمه‌های نارسا و مبهم نه تنها دانش تازه‌ای در اختیار خواننده قرار نمی‌دهند، بلکه به نوعی ناتوانی زبان مقصد را در بیان مطالب به خواننده القاء می‌کنند. ذائقهء زبانی خوانندگان این آثار تغییر خواهد کرد و لذتی از مطالعه نخواهند برد. در نتیجه اشتیاقی به مطالعه نخواهند داشت. به سخنی دیگر، بازتاب چنین شرایطی در کاستن از شوق خواننده در مطالعهء آثار علمی نمایان خواهد شد. زمانی که مخاطبان این آثار خود را با متنی نارسا و ناهموار مواجه می‌بینند از خواندن بیشتر در آن زمینهء موضوعی پشیمان می‌شوند؛ و شاید رغبتی به مطالعه آثار مشابه نیز نداشته باشند. در نهایت این چرخهء معیوب که با دلسردی و دلزدگی از مطالعه آغاز شده است خود زمینه‌ساز مشکلات و مسائل دیگری خواهد بود که پرداختن به آنها در این یادداشت مختصر میسر نیست.

 

نکته دیگری که در عرصه ترجمه به آن کمتر توجه می‌شود، ترجمهء منابع ارزشمند فارسی به زبان‌های زندهء دنیاست. چه بسیارند آثار ارزشمندی که در ادبیات این سرزمین کهن می‌توانند به سایر ملل معرفی شوند، اما به دلیل فقدان ترجمه‌های خوب امکان این معرفی وجود ندارد. البته پیش از این آثار متعددی از متون کهن فارسی به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده است، اما سهم این آثار در مقایسه با گستردگی منابع موجود در عرصه‌های مختلف بسیار ناچیز است. ضمن آنکه کم نیستند آثار جدیدی که در صورت ترجمه به سایر زبانها خوانندگان بسیاری در گوشه و کنار دنیا خواهند داشت.

 

در پایان به نظرم اگر ما بتوانیم جایگاه ترجمه را آن طور که شایسته و بایسته است بشناسیم بر رونق بازار اندیشه افزوده خواهد شد. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟ به نظر شما چگونه می‌توان جایگاه فعلی ترجمه را بهبود بخشید؟  لطفاً نظرات ارزشمند خود را در بخش نظرخواهی سایت بنویسید.

 

منابع

منصوریان، یزدان. (1390) نشر علمی زیر آوار شبه‌ترجمه‌ها. نشریه الکترونیکی عطف، دوره 2، شماره، 4، پیاپی 10:

http://www2.atfmag.info/1390/09/20/translatio/

منصوریان، یزدان. «تاوان تحقیر ترجمه». سخن هفته شماره 133. 13 خرداد 1392.

تمامی حقوق مطالب محفوظ است