یک کتابخانه چگونه عمومی می‌شود؟

یک کتابخانه چگونه عمومی می‌شود؟

یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی

سال 2003 بود و من دانشجوی دانشگاه شفیلد بودم. کتابخانه‌های دانشگاه به اندازه کافی غنی و مجهز بود که نیازی به عضویت در کتابخانهء دیگری نداشته باشم، اما کنجکاو بودم با خدمات کتابخانه‌های عمومی آن شهر نیز آشنا شوم. همین کنجکاوی مرا به کتابخانه عمومی بزرگی در مرکز شهر کشاند. در نخستین مراجعه بیشتر قصد داشتم از شرایط عضویت و مدارک مورد نیاز برای آن اطلاع یابم تا در فرصتی دیگر با آوردن آن مدارک عضو شوم.

اما عضویت در آنجا به مراتب ساده‌تر از آن بود که تصور می‌کردم. فقط تکمیل یک فرم ساده و ارائه مدرکی مثل کارت دانشجویی، گواهی‌نامه رانندگی، یا دفترچه بانک کافی بود که هویت شما را تایید کند، و مجوزی برای عضویت در کتابخانه باشد. حتی قبض آب، برق یا تلفن خانه‌ای که در آن سکونت دارید، نیز برای احراز شرایط عضویت کافی بود. به اصل یا کپی هیچ مدرک دیگر نیز نیازی نبود. حتی عکس و فتوکپی شناسنامه هم نمی‌خواستند. زیرا کتابخانه فقط می‌خواست بداند شما در آن شهر زندگی می‌کنید یا نه. زیرا تنها شرط عضویت در کتابخانه عمومی آن شهر، فقط سکونت در آن شهر بود.

البته اگر هیچ مدرکی نیز همراه نداشتید باز هم می‌توانستید از کتابخانه استفاده کنید، و حتی دو کتاب نیز به امانت ببرید. اهالی شهر که عضو کتابخانه بودند، می‌توانستند تا 15 کتاب امانت بگیرند. در واقع مسافران، میهمانان، و گردشگران نیز امکان استفاده از برخی خدمات کتابخانه را داشتند. ضمن آنکه عضویت هم برای همهء کاربران اعم از اعضاء اصلی و کاربران رهگذر رایگان بود.

بلافاصله پس از تکمیل فرم، کتابدار میز امانت کارتی ساده، بدون عکس و بدون تاریخ انقضاء برایم صادر کرد و گفت: این کارت در تمام کتابخانه‌های عمومی شفیلد و حومه آن - که حدود 70 شعبه است - اعتبار دارد. شما می‌توانید از تمام آن‌ها کتاب به امانت بگیرند و به هر یک از شعبه‌های دیگر تحویل دهید. بعد به کامپیوترهای مستقر در سالن اصلی اشاره کرد و گفت: می‌توانید در فهرستگان تمام کتابخانه‌های عمومی شهر جستجو کنید و اگر اثری در شعبه دیگری باشد، می‌توانید با مراجعه حضوری آن را دریافت کنید. البته ما نیز می‌توانیم آن را برایتان امانت بگیریم و در مراجعه بعدی آن را با خود ببرید. سفارش تلفنی و الکترونیکی نیز میسر بود.

ساختمان این کتابخانه‌های عمومی اغلب بسیار قدیمی و کاملاً معمولی بود. اما خدماتی که در آن ارائه می‌شد چند ویژگی مشترک داشت که در مراجعات بعدی برایم روشنتر شد.

ویژگی نخست این کتابخانه‌ها «سهولت در دسترس‌پذیری منابع و خدمات» بود. به این معنا که کاربر به محض ورود به کتابخانه بدون مواجه با کمترین مانع به مجموعه آثار دسترسی داشت و همه خدمات در اختیارش قرار می‌گرفت. اگر به کپی صفحه‌ای نیاز داشت، مجبور نبود از کتابخانه خارج شود و در جستجوی یافتن مرکزی یا مغازه‌ای برای این کار سرگردان شود. دستگاه زیراکس هرچند قدیمی و کمی فرسوده،‌ در گوشه‌ای از سالن در اختیارش بود. برای  سالمندانی که مشکل بینایی داشتند، مجموعه‌ای از کتب با فونت درشت تهیه شده بود که بدون کمک دیگران امکان خواندن آنها را داشته باشند. در مجموع، مسیری که برای دسترسی به خدمات پیش‌بینی شده بود، ساده‌تر از آن بود که کسی را به زحمت اندازد، یا او را از پیگیری درخواست خود منصرف سازد.

ویژگی دوم «عمومیت خدمات» بود. به این معنا که همه کاربران را در بر می‌گرفت، و تقریبا هیچکس از پوشش آن بیرون نمی‌ماند. ضمن آنکه در کنار خدمات معمول و متداول، همواره خدمتی ویژه هر چند در حدی ابتدایی و پایه برای کودکان،‌ نوجوانان، سالمندان،‌ معلولان، مهاجران و سایر گروه‌های خاص پیش‌بینی شده بود.  همچنین این امکان وجود داشت که اگر نیاز تازه‌ای مطرح شود که قبلا وجود نداشته‌ است با کمی تغییر در رویه‌های جاری پاسخی برای آن نیاز فراهم شود. مثلاً در کنار مجموعه اصلی که به زبان انگلیسی بود، مجموعه‌های کوچکتری نیز به زبانهای مهاجران آن شهر نظیر چینی، عربی و اردو ایجاد شده بود. هر گاه با تغییراتی در بافت جمعیتی مهاجران نیاز به منابع به زبانهای دیگر احساس می‌شد، کتابخانه آثاری به آن زبانها نیز فراهم می‌آورد.

مثلاً یکی از شعبه‌ها - که بعدها روزی تصادفی آن را پیدا کردم - مجموعه‌ای از کتابهای فارسی داشت که برخی از آنها نیز کتابهای جدیدی بودند. نظیر «انجیر معابد» اثر احمد محمود که درآن سالها به تازگی چاپ شده بود. به نظرم توسعه زبانهای خارجی با توجه به بافت جمعیتی هر منطقه از شهر صورت می‌گرفت. مثلاً در مناطقی که مهاجران پاکستانی زندگی می‌کردند، سهم کتابهای اردو بیشتر از سایر مناطق شهر بود.

ویژگی سوم «استقلال حرفه‌ای کتابداران»  بود که به آنان اجازه می‌داد بنا به صلاحدید خود تصمیم‌هایی را اتخاذ کنند و برای هر امر کوچکی منتظر دستور مقام مافوق نمانند. تقریباً همه تصمیم‌ها در چارچوبی کلی در سازمان کتابخانه‌های عمومی که بخشی از شورای شهر بود - مدون شده بود. ولی سرپرست هر شعبه نیز آن‌قدر استقلال عمل داشت که چگونگی اجرای جزییات را تدوین کند. این را بعدها زمانی که در کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه شفیلد و کتابخانه‌ی آموزشگاهی شفیلد کالج، مدتی به صورت پاره‌وقت کار ‌می‌کردم نیز دیدم. استقلال و تفویض اختیاری که نشان از پذیرش شایستگی حرفه‌ای کتابداران در محیط کارشان بود. به این معنا که آنان مسولیتی فراتر از یک کارمند ساده داشتند. در واقع کتابداران کارشناسانی متخصص بودند که فلسفه و فنون کارشان را به خوبی می‌شناختند و تصمیم کارشناسی آنان مبنای اصلی عملکرد کتابخانه بود.

ویژگی چهارم رایگان بودن خدمات بود. زیرا بودجه کتابخانه‌های عمومی بخشی از بودجه‌های فرهنگی اختصاص یافته در شوراهای شهر و شهرداری‌ها محسوب می‌شد. در آنجا هرگز کتابداران تصور نمی‌کردند که قرار است کتابخانه درآمدزا باشد. بدیهی است که کتابخانه مثل هر نهاد فرهنگی دیگر اگر با هدف استقلال مالی ایجاد شود، عملاً از وظایف و رسالتهای فرهنگی خود باز خواهند ماند.

ویژگی پنجم تنوع در موضوع و قالب منابع است. مجموعه منابع کتابخانه‌های عمومی در آنجا ترکیبی از انواع آثار گوناگون را در بر می‌گرفت. این تنوع به موضوع محدود نبود و شکل آثار را نیز شامل می‌شد. مثلاً حتی در شعبه‌های کوچک، در کنار کتابهای چاپی کتابهای گویا برای نابینایان و کم بینایان و کتابهای کودکان و اسباب‌بازی برای خردسالان وجود داشت. منابع دیداری شنیداری مثل انواع فیلم‌های مستند و سینمایی و آلبوم‌های موسیقی نیز جایگاه خاص خود را داشت.

ویژگی ششم «کاربرمداری و خدمت‌مداری» کتابخانه‌های عمومی است. عضویت در کتابخانه فقط به معنای مجوزی برای استفاده از منابع نیست و مفهومی به مراتب فراتر از آن دارد. هر عضو کتابخانه سهمی در سیاست‌گذاری کتابخانه دارد. به ویژه در کتابخانه‌های عمومی جایگاه آن بسیار پررنگ‌تر است زیرا کتابخانه‌های عمومی در همه کشورها با بودجه عمومی ساخته می‌شود و به مردم تعلق دارد. بنابراین مدیران این کتابخانه‌ها به جای آنکه بخواهند به مردم بگویند به چه چیزی نیاز دارند، موظفند بیشتر شنونده باشند و بر اساس خواست کاربران اقدام کنند. زیرا مجموعه‌سازی کتابخانه‌های عمومی بر اساس خواست مستقیم مردم انجام می‌شود، نه بر اساس توصیه مدیران.

کتابداران نیز که درس مجموعه‌سازی خوانده‌اند به خوبی می‌دانند حتی شایستگی حرفه‌ای آنان امتیازی ویژه برایشان محسوب نمی‌شود که نظر خود را به کاربران تحمیل کنند. آنان فقط می‌توانند مشاور اطلاعاتی باشند و بسته به نیاز کاربران پیشنهادها و توصیه‌هایی در اختیارشان قرار دهند. نه اینکه برایشان تعیین تکلیف کنند. بی‌تردید کتابخانه عمومی نهادی فرهنگی و اجتماعی است که با سرمایه مردم و فقط برای خدمت به آنان ایجاد شده است. نوع و دامنه این خدمت را نیز همان مردمی تعیین می‌کنند که صاحبان اصلی این نهاد هستند. خرد جمعی راهنمای آنان در انتخاب منابع بهتر است و نیازی به دستور و داوری مدیران کتابخانه‌ها برای تشخیص آثار خوب از بد ندارند.به سخنی دیگر کاربران از نسخه تجویزی مدیران کتابخانه‌ها بی‌نیازند. زیرا آنان بیمارانی نیستند که نیازمند نسخهء پزشکانی به نام مدیران کتابخانه باشند، و بی‌تردید کتابخانه هم نه بیمارستان است و نه داروخانه.

ضمن آنکه کاربران کتابخانه طفلان صغیری نیستند که توان تشخیص نیک و بد را نداشته باشند و منتظر پند و اندرز ما بمانند. آنان مشتریان فرهیختهء نهادی فرهنگی هستند که با خواست و تمایل خود به آنجا آمده‌اند و کتابداران خدمتگزارشان هستند و حداکثر می‌توانند خدماتی مشاوره‌ای در اختیارشان قرار دهند. در نهایت این کاربران هستند که تصمیم می‌گیرند چه کتابی بخوانند و چه کتابی نخوانند. زیرا کتابی که مجوز انتشار گرفته و در بازار نشر به صورتی قانونی عرضه شده است، دیگر نیازی به ممیزی مضاعف ندارد. البته این امر به معنای انفعال در مجموعه‌سازی نیست، بلکه تاکیدی بر این واقعیت است که مجموعهء کتابخانه نباید انعکاسی از سلیقهء شخصی مدیران کتابخانه‌ها باشد.

ویژگی هفتم «سادگی و پرهیز از تجمل» است. حداقل در چند کشوری مثل انگلستان، فنلاند، سوئد و ژاپن که کتابخانه‌های عمومی آنها را از نزدیک دیده‌ام، سادگی ساختمان و تجهیزات یکی از ویژگی‌های مشترکشان بوده است. کتابخانه بیش از آن که به سالنهای بزرگ و دیوارهای سترگ نیاز داشته باشد به فضای صمیمی و دوستانه نیاز دارد. فضایی که در آن کاربران احساس آرامش و امنیت کنند و کسی با هر نام و عنوان مزاحمتی برایشان ایجاد نکند. فراغتی داشته باشند که به دور از بیم و نگرانی به مطالعه بپردازند، اوقات فراغتشان را پر کنند، دوستان تازه پیدا کنند و در فعالیتهای اجتماعی مشارکت داشته باشند. همه این خواسته‌ها در ساختمانی ساده و ایمن ممکن است به شرط آنکه عزم و اراده‌ای در مدیریت کتابخانه برای احترام به حقوق کاربران وجود داشته باشد.

ویژگی هشتم «ابتکار و خلاقیت» در خدمات بود که به شکلهای مختلف وجود داشت. مثلاً، سال 2004 بود که خداوند فرزندی به ما عطا کرد، که اکنون کلاس سوم دبستان است. تقریباً یکی دو ماه پس از تولدش نامه‌ای از کتابخانه عمومی محله به دستمان رسید که همراه یک کتاب و کارت عضویتی به نام فرزندمان بود. در نامه خطاب به او نوشته شده بود که هرچند اکنون نمی‌توانی این نامه را بخوانی، اما امیدوارم پدر و مادرت به زودی ترا به کتابخانه بیاورند و از خدمات ویژه کودکان برایت استفاده کنند. یک کتاب کوچک مخصوص نوزادان نیز برایش ضمیمه شده بود. دو روز در هفته هم جلسه‌ای برای مادران جوان در کتابخانه برگزار می‌شد که همراه فرزاندانشان به آنجا می‌رفتند و ضمن دیدار و گفتگو، تجربه‌های مادرانه خود را با هم به اشتراک می‌گذاشتند. در این جلسه ها کتابداران برای بچه ها قصه  می‌خواندند و انواع اسباب‌بازی متناسب با سن آنها نیز در اختیارشان قرار می‌دادند. هر سال نیز در روز تولد فرزندمان نامه تبریکی همراه با یک کتاب به نشانی خانه ما ارسال می‌شد، تا زمانی که به ایران بازگشتیم.

مکانیسم این حرکت فرهنگی هم اصلاً پیچیده نبود. گویا هر بیمارستان ماهانه فهرستی از نشانی خانواده‌هایی که اخیراً صاحب فرزند شده‌اند را همراه با اسم نوزاد در اختیار نزدیکترین کتابخانه عمومی قرار می‌داد و آنان کارت عضویت و یک کتاب برای این خانواده‌ها ارسال می‌کردند. نه خرج چندانی داشت و نه تکنولوژی پیشرفته‌ای می‌طلبید. فقط کمی خلاقیت برای اجرای چنین طرحی کافی بود. بعدها فهمیدم که این ابتکار بخشی از طرحی ملی با عنوان «Book Start» بوده که جزئیات بیشتر درباره آن در این نشانی موجود است.

در مجموع کتابخانهء عمومی نهادی اجتماعی و متعلق به عموم مردم است. همانطور که همهء شهروندان در تامین هزینه‌های آن مشارکت دارند، باید در خدمات آن نیز سهیم باشند. بر این اساس، هیچ مدیر کتابدار یا غیرکتابداری نمی‌تواند بنا به خواست و سلیقهء شخصی خود یا همکارانش، فرد یا گروهی را از این خدمات محروم کند.

 

 

تمامی حقوق مطالب محفوظ است