دکتر فریبرز خسروی در ویژهنامهء نوروزی مجلهء «عطف» در یادداشتی خواندنی از «بیحسیِ دردناکی»! سخن گفتند، که جامعهء انسانی را در کرختی غریبی فرو برده است. این کرختی مسری و فراگیر محصول بیتفاوتی ما به رخدادهای هولناکی است که آرامش را از بشر سرگردان و سرگشتهء این روزگار ربوده است. همهء ما هم هر روز از طریق رسانهها شاهد و ناظر آن هستیم، اما به دلیل تکرار این اخبار، آنچه رخ میدهد گویی برایمان عادی شده و به سادگی از کنارشان میگذریم. ایشان در پایان با حضرت حافظ به امید یافتن کوکب هدایت همنوا شدند؛ و مسیر دستیابی به آن را حرکت به سوی حقیقت و خردورزی و دانش راستین دانستند. دانشی که در مقابل زر و زور و تزویر سر خم نکند و بتواند زخم کهنهء خشونت را بر چهرهء غمگین بشریت کمی التیام بخشد و گرد و غبار اندوه از رخش بزداید. بیتردید در زدودن این غبار نباید از اهمیت سرچشمهء زلال هنر و ادبیات غفلت کنیم. اساساً هر چه بازار هنر و ادبیات بیشتر رونق یابد، بازار خشونت کساد و بیرونق میشود ... ادامه در عطف.
نوروز ۹۲ مشهد چهرهای متفاوت با همیشه داشت. به همت شهرداری، در میدانها، پارکها و پیادهروها آثار زیبایی از نمادهای زندگی نصب شده بود. نمادها و نشانههای خاطرهانگیزی از حال و هوای دیروز و امروزِ خانه، مدرسه، محله و بازار. نمونههایی از قوری چای، کتری آب، سفرهء نان، گلدان گل، ساعت دیواری، ترازوی بقالی، دوچرخههای قدیمی و چرخ خیاطی در آن مجموعه یافت میشد. از تلویزیونهای بلموند سیاه و سفید تا کوزهء سفالی آب، و مغازهء سلمانی در بازار قدیم. هنوز تصاویر آنها در «بانک اطلاعات شهری مشهد» موجود است و میتوانید آنها را ببینید. در یکی از همان روزها در مشهد سوار تاکسی بودم ... ادامه در مجله الکترونیکی عطف.