چرا و چگونه شاهنامه بخوانیم؟
شاهنامه در ادبیات ما مثل دماوند است در میان کوههای ایران. قلهای نمادین، بلندتر و با شکوهتر از همه، که ریشه در خاک دارد و سر به آسمان میساید. هم غرورآفرین و زیباست؛ هم بزرگی و عظمتش آدم را مرعوب میکند. در نتیجه دماوند را میستاییم ولی بسیاری از ما خیال صعود به آن نداریم. شاهنامه هم برایمان وضعیتی مشابه دارد. از یک سو میگویم شناسنامهء ملی ماست؛ راوی ریشهها و اسطورههای ماست، مایه مباهات فرهنگ ایرانی در ادبیات جهان است؛ اما از سوی دیگر بعید است آن را بخوانیم. شاهنامه یکی از آثار کلاسیک است و به تعبیر مارک توآین: اثر کلاسیک کتابیست که همه آن را تحسین میکنند، ولی هرگز آن را نمیخوانند! با این مقدمه، میخواهم به دو پرسش پاسخ دهم. نخست آنکه در این روزگار پرشتاب که آدمها به انجام وظایف معمول و روزمره هم نمیرسند چرا باید کتاب سترگ و حجیمی مثل شاهنامه بخوانند؟ کتابی با این حجم که هزار سال پیش سروده شده و بخش عمدهای از آن نیز افسانه و اسطوره است، چه کاربردی در روزگار ما دارد؟ پرسش دوم این است: حالا با این همه مشغله چگونه شاهنامه بخوانیم، آن هم به نظم! متنی با حدود شصت هزار بیت، که خواندش فراغتی مفصل میطلبد. پاسخم به پرسش نخست این است که ... ادامه در لیزنا.